سلام بچه ها این تک پارتی از وسط های یادگارن مرگ دو میاد ولی با ماجرا های دیگه و اینکه راجب منه یعنی راجب رون ویزلیه و نقش اصلیش هری نیست
خبر اامروز در خیابان کامدین در وسط های شهر چهار خوانواده کشته شدند و اسامی انها (ماگلین اوپرت نارل استرنج و الکس استرج یکی از این خوانواده ها هستند اسامی بقیه خانواده ها ...
هری :خسته نمیشی اینقدر اونو گوش میدی ؟
رون :من قفط میترسم
هری :از چی اگه مشکلی داری که اونو گوش میدی بگو تا حلش کنیم
رون :چیزی نیست ، چیزی نیست
هرماینی :هری باید باهات صحبت کنم خیلی مهمه دنبالم بیا
از زبان هری
دنبال هرماینی رفتم از چادر دور شدیم و رفتیم نزدیک سپر محافظ رون هیلی رو مخم بود مخصوصا اینکه اون رادیو رو گوش میداد
هری :چی میخواستی بگی
هرماینی: هری گوش کن راجب رون اون فقط میترسه
هری :اخه از چی از والدمورت
(از اینجا به بعد علامت میزارم علامت هری & علامت هرماینی *)
*:نه هری اون اون ...
&:چیه چی شد خودتم نمیدونم اگه یه بار فقط یه بار دیگه سمت اون رادیو بیاد اون رادیو رو خورد میکنم فمیدی ؟اندرستند،
*:باشه باشه
از زبان هرماینی
هری خیلی عصبانی بود اون رون رو درک نمیکرد راستش خودم نمیدونستم ولی سعی میکردم عصبانی نشم 😥
(علامت رون #)
&: ببین رون اگه بخوای به کارت ادامه بدی اون لامصبو خورد میکنم فهمیدی
خیلی اوضاع بد بود هری رفت رو صندلی نشست و منم به رون نگاه میکردم
#:توهم باهاش موافقی نه
*:متاّسفم رون من هیچی نمیدونم
فردا صبح ..
&:گفتم میشکنمش چرا گوش نمیدی سریع بدش به من مشکلت چیهه
#من فقط میترسم اسم خانوادمو نشنوم هری من نمیخوام اونارو از دست بدم فرد و جورج و جینی مامانم و بابام و ..
&:نمیخوام بشنوم من درکت نمیکنم
#معلومه درک نمیکنی تو تو خانواده نداری نمیدونی خانواده یعنی چی
&میکشمت میکشمت
هری شروع به زدن رون کرد سریع رفتمو هری رو از رون جدا کردم
#تو نمیدونی فرزند ناخواسته بودن یعنی چی
&چی تو تو نه
#اره مامان من منو نمیخواست و تو روح خودمم گفته اون گفت پیاز رو میجوشونده و میخورده تا من بمیرم اون گفت صد تا ورد می گفته تا من رو سقد کنه (نمیدونم سقد رو درس نوشتم یا نه ) اون هر کاری میکرد تا بمیرم چون دختر میخواست تو نمیدونی تو خانواده فقیر و بدبخت بودن چه حسی داره تو نمیدونی تو همیشه محبوب بودی میدونستی نسل پاتر کی اغاز شد از پدرت شما اسیل نبودید دراکو اسیل نبود پس چرا اسیل شدید چون جد من سالازار بود (مندراوردیه هاا ) چون من اسلایدیرین بودم چرا شدم ویزلی چون سالازار از خوانواده نبود اون مال پدر خودش نبود مال یکی دیگه بود و من جد برادشم یه ویزلی وقتی هاگاترز درست شد اون چهار نفر چهار خوانواده اسیل جادوگری رو انتخاب کردن (دیگوری ،دابلدور،بلک و در اخر ویزلی تو میدونی چه حسی داری وقتی به دنیا میای مامانت سعی داشته باشه یه چاقو رو فرو کنه تو گردنت میفهمی چه حسی داره تو با تمام وجود خانوادت رو دوست داشته باشه ولی اونا حاضر نیستن بهت نگاه کنن تو میفهمی ماتر تو تو پر غو بزرگ شدی میدونی چرا ما دیگه اسیل نیستیم بعد از اینکه سالازار رفت و بد نام شد ما هم بد نام شدیم من از مردی که چون فقط جدم بود باعث شد منم مثل تو پاترنهاووس بشم و اینکه ازتون مخفی کردم بدم میاد اون باعث شد فهمیدی تو هیچی نمیفهمی پاتر
&من من متاّسفم نمیدونستم
*دیگه به هیچ دردی نمیخوره هری
خیلی ناراحت بودم با حرفایی که شندیم دلم ضعف رف (این برعکس هرماینی ماس الان اون بود میگفت به کتفم )چهره روم خیس خیس بود ...
________
خب تمام شد 😁
کامنت ؟
لایک ؟
بای بای 😆
و ببخشید کاور مستطیلی نی نتونستم مستطیلی کنم گوشیه مامانم سوخته تو اون پیکس ارت داشتم دیگه نمیشه