امضای مدیر :
امضا های مدیر های دوم :
دکمه های وب :
امضای مدیر :
امضا های مدیر های دوم :
دکمه های وب :
سال دوم"
مالی:خب عزیزم،خواهش میکنم ازش مراقبت کن😊
رون:چشم مامان🙂
مالی:با تو نبودم😒با خواهرت بودم😊جینی جان از این داداش ماگل و گشنت حسابی مراقبت کن😊
جینی:چشم مامان☺️
رون:هی این حساب نیست اون از من کوچیک تره😡😡
مالی:حسودی نکن عزیزم خواهرت از تو عاقل تره ولس تو ممکنه به خاطر شکم دست به هرکاری بزنی😒
رون:هییی😡😡اما...
جینی:مامان وسایلمون کجاست؟
مالی:توی راهروی طبقه بالا عزیزم☺️
رون:هی😡😡من داشتم حرف میزد...
مالی:خب برید لباساتونو بپوشید چند دقیقه دیگه پدرتون میاد باهم میریم ایستگاه قطار هاگوارتز😊
چند ساعت بعد"
آرتور:اوه سلام خانواده ی عزیزم😃ببینم حاضر و آماده شدید؟
*رون درحال غذا خوردن با دهن پر*
رون:بله پدر😀عه گوشتی که تو دهنم بود افتاد بیرون😟😟
مالی:پسرم رون نمیدونم این ماگلی رو ار کی به ارث بردی ولی هرکی که هست اگه یه روز ببینمش قطعا میکشمش😊
جینی:من آمدم پدر😊
جرج:فرد بیا دیگه به قسمت شوخی خرکیای اول سالی نمیرسیما😌
فرد:اوه راست میگی جرج ولی من هنوز وسایل شوخی خرکي رو نخریدم😐
جرج:اوه😐
فرد:خب....خب.....من آوردم😃
بعد فرد شروع میکنه به ریختن وسایل شوخی روی سر جرج و دنبال هم میدویدن و میخندیدن.
آرتور:ای بابا یعنی هنور آماده نیستن؟
مالی:مثل اینکه نه😐