کلاس افسون ها :جلسه ۳

17:27 1402/05/31 - Harry Potter

افسون 

▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎♧♤♡♡♡♡♡♡♡♡♤♧▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎

هری ،رون و هرمیون کتاب کوچکی که جلدی قهوه ای رنگ داشت و عرض صفحات آن به ۷ سانتی متر می‌رسید در دست داشتند ....

آنها از دیوار های پر از قاب عکس های مختلف و بزرگ و کوچک می‌گذشتند چند پله آن طرف تر تغییر جهت میدادند ....

رون با بینی کشیده و پر از کک و مکش نفش نفس میزد ..

سر انجام به کلاس پروفسور فیلیت ویک رسیدند ...

مالفوی در نیمکت آخر نشسته بود و پوزخندی تحویل 

آنها داد هنوز نیمی از بچه ها به کلاس نرسیده بودند

هری و رون در کنار یکدیگر نشستند، هرمیون نیز در کنار پروتی پتیل نشست ،

پروفسور فیلیت ویک که مردی لاغر اندام و کوتاه قد بود بخاطر اینکه قدش کمی بلند تر بنظر برسد زیر پایش چند کتاب قطور زیبا گذاشته بود ....

کمی بعد بعضی از بچه های هافلپاف و گریفیندور رسیدند ...

پروفسور فیلیت ویک لب به سخن گشود :

امروز افسون کار آمدی خواهیم یاد گرفت...

پانسی پارکینسون دختر از گروه اسلیترین با دار و دسته اش قهقه زدند پروفسور فیلیت ویک توجهی نیز به آنها نکرد ....

و دوباره شروع به ادامه سخنش شد :

همه لطفا صفحه ۳۰ کتابتون رو باز کنید ...

افسون :

پروتگو ماکسیما فیانتو دووری ریپلو این میناتور (این افسون ،طلسم محافظ نیز نام  دارد که باعث می‌شود از یک چیز محافظت کند و نامرئی کند اگه میخواهید از برای یک فضای بزرگ این افسون را به کار ببرید پیشنهاد می‌شود با چند چوبدستی این سپر را درست کنید )

دوباره زنگ به صدا در آمد ....

پروفسور فیلیت ویک ادامه داد: 

در جلسه بعدی توضیح مختصر تری خواهم داد....

بچه ها با عجله از پلکان مرمری عبور کردند هرمیون پیشنهاد کرد که در این ساعات که کلاسی ندارند به کتابخانه بروند ...

______________♤♤♡♡♡♤♤♤________________

 

 

خب این جلسه چطور بود امروز تکلیف ندارید :')))